‎‎
سفره نماز
سفارش تبلیغ
صبا ویژن




درباره نویسنده
سفره نماز
تماس با نویسنده
« ارسال برای دوستان »
نام شما :
ایمیل شما :
نام دوست شما:
ایمیل دوست شما:

Powered by ParsTools
tr> کانون فرهنگی تربیتی پسرانه فجر
کانون فرهنگی تربیتی پسرانه فجر آمار بازدید

کل بازدیدها : 9706

بازدیدهای امروز : 0

بازدیدهای دیروز : 0

 RSS 

طراح قالب
روح الله شعبانی
<"سایر لینکها">

پایگاه اطلاع رسانی دولت
پایگاه اطلاع رسانی آستان مقدس حضرت معصومه ( س )
شبکه امام رضا ( ع )
پروژه ملی سامد
 مسجد مقدس جمکران



صندوق پیشنهادات و انتقادات

خودسازی از خودشناسی آغاز می‏شود. نخست ‏باید خود را شناخت تا بتوان خود را ساخت، چرا که با خودشناسی، خداشناسی ‏تحقق می‏یابد و اگر خدا را شناختیم، خود را ساخته‏ایم.

در آغاز باید دید چرا پدید آمده‏ایم؟ و هدف از پیدایش و خلقت ما چیست؟ خداوند در قرآن کریم تصریح کرده ‏است که:« و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون، من جن و انس را نیافریدم، جز برای این‏ که عبادت کنند.»

در تفاسیر زیادی «لیعبدون‏» به معنای «لیعرفون‏» آمده‏است، یعنی هدف از خلقت ‏شناخت است وگرنه عبادت فقط نماز و روزه و در سجاده نشستن و خدا را نیایش کردن‏ نیست. نماز و روزه و ...، شعبه‏ای ازعبادت است که عبادت اجتماعی اهمیتش‏ کم‏تر از آنها نیست ، زیرا درآن جا انسان فقط به خود می‏اندیشد، وعبادت در معنای ‏گسترده‏تر با دیگران و به دیگران اندیشیدن است. عبادت، دردشناسی و دردزدایی است.

www.mohakeme.com

چگونه خلیفة الله شویم ؟

عبادت، در جمع زیستن و برای جمع زیستن است. این که عبادت بیش‏تر به صورت جمعی مطرح می‏شود و بر مسجد و جمعه و جماعت تاکید می‏شود، برای این است که شناخت انسان به خویش منحصر نشود و به دیگران نیز سرایت ‏کند. ما آفریده نشده‏ایم که تنها گلیم خود را ازآب بیرون بکشیم بلکه باید درمتن قرار بگیریم نه در حاشیه. در جمع زندگی کنیم نه در دیر. به فکر چاره‏جویی ازدیگران باشیم نه تنها چاره‏جویی از خویشتن . به هرحال، بحث ما درباره شناخت نیست ‏که بحثی است طولانی و از آن می‏گذریم. اما آن‏ چه گفتنی است، این است که انسان‏ چگونه باید خود را بسازد و چگونه باید خود را آماده کند تا انسانی الهی گردد، تا قابلیت ‏خلیفة الله شدن پیدا کند. خودسازی به این است که منش خود را به ‏گونه‏ای تغییر دهیم که پروردگار می‏خواهد، و به عبارت دیگر: اگر هم طبیعت ما مایل ‏به تکبر و خودخواهی است، باید نفس خویشتن را چنان ریاضت دهیم که از فراز کبر و نخوت فرود آید و به تواضع و فروتنی گراید. اگر طبیعت ما، به بخل تمایل بیشتری ‏دارد، چون این صفت مورد نکوهش خداوند و تمام پیامبران و اولیاء و خردمندان‏ می‏باشد، پس باید از آن دست‏ برداشت و سخاوتمند شد. خلاصه باید صفات سلبیه (منفی) را از قلب زدود، چنان که صفات ثبوتیه را چون جامه‏ای تمیز و زیبا در بر کرد.

چه باید کرد ؟

باید قلب را از آن چه در نظر مولا و پروردگارمان ناخوشایند و مکروه است، پاک‏ کرد و باید تمام اعضاء و جوارح را در راه رضایش به کار گرفت.

خویشتن را باید به حلم و بردباری عادت داد که آن درجه و مقام آدمی را والا برد ودر میان مردم مایه شرف و عزت باشد و با نیکان و بزرگان هم صحبت ‏شود و از هرچه ‏مایه پستی و تن ‏پروری و تنبلی است دور سازد و آن چه که انسان را به خدایش نزدیک‏ و مقرب می‏کند، به آن سوی سوق دهد و عاقبت‏ خیر و نیک فرجامی، ثمره و نتیجه‏اش ‏باشد.

باید به عفت و پاکدامنی روی آورد و از آن‏ چه مایه نفرت و خجلت ‏باشد و شخصیت ‏انسان را لکه‏دار و ننگ بار سازد، دوری جست. باید صبر را پیشه خود ساخت تا به ‏یقین و رضا برسد و تسلیم در برابر اوامر حق باشد و تنگناها و محنت‏ها و رنج‏ها وسختی‏ها و تنگدستی‏ها و رویدادهای تلخ روزگار، او را از پای درنیاورد.

باید به سوی تکامل عقل و روح گام برداشت و با تکیه بر دو بال تقوا و عمل، به‏ اوج عزت و عظمت و خدا خواهی رسید. باید در مقابل لذات زودگذر دنیایی به سلاح‏ تقوا، ورع، پارسایی و زهد مسلح شد تا رستگار شویم و به بهشت رضوان نایل آییم که:« و رضوان من الله اکبر.»

باید آن چنان بر خویشتن مسلط بود و نفس سرکش را مهار کرد که نه مدح و درود دیگران، و نه فحش و ناسزای آنها در روحیه فولادین و با صلابتش تاثیر گذارد.

باید خود نگهدار بود از آن‏ چه نارضایتی حق در بردارد، نه آن ‏چه خویشتن بخواهد یا نخواهد که در برابر امر مولا خودی نیست که مطرح باشد. باید از شر و بدی و رذایل اخلاقی و عادت‏های ناپسند و منش‏های زشت و کارهای قبیح، دور شد چنان‏ که به‏ خیرخواهی ، راستگویی ، امانت ، فضیلت ، اخلاق نیکو و خصال پسندیده، متخلق شد.

باید به فکر امروز و فردای خود بود و برای فردا که دیرهم نیست آماده شد و برای جهان جاویدان و ابدی، توشه برداشت.

باید با استقامت و پایداری، نه ازحوادث و رویدادهای تلخ ترسید و نه از ملامت ‏ملامت کنندگان و سرزنش نادانان، خم به ابرو آورد؛ بلکه فقط خدا را در نظر داشت و راه خدا را دنبال کرد و پیوسته از او خواست که توفیق هدایت در صراط مستقیمش به‏ وی بخشد: «اهدنا الصراط المستقیم‏».

باید محبت، دوستی، همکاری، غم‏خواری، ایثار، گذشت، بخشش و نرمش را جایگزین ‏نفرت، خشم، کینه، خودپسندی، خودمحوری، آز و تندخویی نمود.

باید از زندگی دیگران عبرت گرفت، نه خود عبرت دیگران شد. و ده‏ها باید و نباید در این جا خودنمایی می‏کند که اگر انسان به فطرت و سرشت‏ خویش بنگرد، به آنها پی‏خواهد برد، و ماه رمضان، هنگام آن است که انسان را متوجه خویشتن کند و فطرت‏ خفته‏اش را بیدار سازد و از راه تفکر و اندیشیدن که برترین عبادت است او را به خودسازی وادارد.

www.mohakeme.com

لحظه های ماه رمضان را غنیمت شماریم

 برادران ! خواهران ! ماه خدا فرا رسیده است، جا دارد که ‏بیش‏ترین استفاده را ازآن بنماییم. نگذارید ساعتی، بلکه لحظه‏ای از این ماه‏ مبارک به هدر رود. در این ماه، سرنوشت ‏یک ساله، بلکه سرنوشت تمام عمر تعیین ‏می‏شود.

هشیار باشیم، مبادا ساعتی بی‏انگیزه، بی‏توجه و بی‏هدف بگذرد و از عیدی و جایزه ‏الهی در روزعید فطر خدای نخواسته بی‏بهره و محروم بمانیم که هیچ زیانی از آن ‏سخت‏تر و زیان ‏بارتر نیست! در روایت آمده است که رسول خدا صلی‏الله علیه و آله وسلم قبل از ماه رمضان خطبه‏ای خواند و در آن خطبه فرمود:

«ای مردم! جبرئیل به دیدار من آمد و گفت: یا محمد! هرکه نام تو را بشنود وبر تو صلوات نفرستد، از رحمت‏ خدا دور باشد. یا محمد! هر که ماه رمضان را دریابد و مورد مغفرت و آمرزش پروردگار قرار نگیرد و از دنیا برود، خداوند او را ازرحمتش دور خواهد کرد. ای پیامبر آمین بگو. من هم آمین گفتم‏ .» (1)

دراین ماه خودسازی، درهای بهشت ‏بر روی مومنان گشوده می‏شود و درهای جهنم بسته‏ می‏شود، نباید کاری کرد که در اثر آن کار، درهای بهشت ‏بر رویمان بسته و درهای ‏دوزخ گشوده شود.

در این ماه پربرکت چنان که از روایات استفاده می شود بهشت را زینت می‏دهند و پاداش کارهای خیر و عبادت ها و راز و نیازها دو برابر می‏گردد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «شهر رمضان شهرالله عز و جل و هو شهر یضاعف الله فیه الحسنات و یمحو فیه السیئات، و هو شهر البرکة، و هو شهرالانابة، و هو شهر التوبة، و هو شهرالمغفرة ، و هو شهرالعتق من النار و الفوز بالجنة.

الا فاجتنبوا فیه کل حرام و اکثروا فیه من تلاوة القرآن و سلوا فیه حوائجکم واشتغلوا فیه بذکر ربکم و لا یکونن شهر رمضان عندکم کغیره من الشهور فان له ‏عندالله حرمه و فضلا علی سائر الشهور، ولا یکونن شهر رمضان، یوم صومکم کیوم ‏فطرکم .‏» (2)

ماه رمضان، ماه خدای عزوجل است که در آن پاداش کارهای نیک دو برابر می‏شود و گناهان زدوده می‏شود.

ماه رمضان، ماه برکت و افزایش است.

ماه رمضان، ماه بازگشت و انابه است.

ماه رمضان، ماه توبه است.

ماه رمضان، ماه آمرزش گناهان و مغفرت است.

ماه رمضان، ماه آزادی و رهایی از جهنم و دستیابی به بهشت است.

پس ای مردم! درماه رمضان از هر کار بد و حرامی دوری کنید و درآن بسیار قرآن بخوانید و تمام ‏اوقاتش را به یاد و ذکر پروردگارتان مشغول شوید. مبادا ماه رمضان نزد شما مانند دیگر ماهها باشد، چرا که بر دیگر ماهها حرمت و برتری دارد. حضرت امیرالمومنین ‏علیه‏السلام می‏فرماید: "علیکم فی شهر رمضان بکثرة الاستغفار والدعاء، فاما الدعاء فیدفع البلاء عنکم و اما الاستغفار فتمحی به ذنوبکم ." (3) ; بر شما باد، در ماه ‏رمضان، به بسیار دعا کردن و استغفار نمودن چرا که دعا بلا را از شما دور می‏سازد و استغفار، گناهانتان را می‏زداید .» به ‏هر حال، ماه رمضان ماه خودسازی است و کمترین خودسازی به این است که انسان خودی را برای خویشتن نشناسد و خدا را مالک ‏خود بداند که اگر چنین بود، خدا را خواهد شناخت و حق عبودیت پروردگار را ادا خواهد کرد و از هر چه رنگ ضد خدایی دارد، دور خواهد شد. خودسازی و جدا شدن از تعلقات و هواهای نفسانی، منشا تمام کمالات و ملکات و فضائل انسانی است و اگر کسی ‏توانست ‏خود را از تعلقات مادی برهاند، و به ظواهر زود گذر دنیا بی‏اعتنا باشد، بی‏گمان به خدا توجه خواهد کرد و به سوی تکامل روانه خواهد شد و این بالاترین ‏پیروزی و سرفرازی انسان است. خدا می‏داند تمام مفاسد جهان و ظلم‏ها و تعدی‏ها و تجاوزها و گردن کشی‏ها در اثر خودبینی و هوا پرستی است، لذا در قرآن کریم همواره‏ تزکیه و تربیت مقدم بر تعلیم وآموزش ذکر شده ‏است و خودسازی، یعنی تزکیه نفس و ماه‏ رمضان به حق ماه تزکیه و تطهیر نفس است. پس بیایید باهم در این ماه بزرگ ‏آهنگ تقرب به خدا را بجوییم تا در درگاهش ره یابیم و در روز رستاخیز سفید روی گردیم.

www.mohakeme.com

فرازی از نیایش های امام سجاد علیه السلام:

در پایان فرازی زیبا از نیایش‏های امام سجاد (ع) را یادآور می‏شویم، باشد که صحیفه سجادیه همواره الگوی ما در زندگی باشد:

" اللهم و انت جعلت من صفایا تلک الوظائف، و خصائص تلک الفروض شهر رمضان، الذی اختصصته من سائر الشهور و تخیرته من جمیع الازمنه و الدهور، و آثرته علی کل‏ اوقات السنه بما انزلت فیه من القرآن و النور و ضاعفت فیه من الایمان، و فرضت ‏فیه من الصیام، و رغبت فیه من القیام، و اجللت فیه من لیله القدر التی هی خیر من الف شهر، ثم آثرتنا به علی سائر الامم و اصطفیتنا بفضله دون اهل الملل، فصمنا بامرک نهاره، و قمنا بعونک لیله، متعرضین بصیامه و قیامه لما عرضتنا له من ‏رحمتک و نسبتنا الیه من مثوبتک و انت الملی بما رغب فیه الیک، الجواد بما سئلت ‏من فضلک القریب الی من حاول قربک. " (4) .

«خداوندا! از کارهای برگزیده و واجبات ویژه ، ماه رمضان را قرار دادی ؛ ماهی که آن را از میان دیگر ماهها برگزیدی، و از میان ‏تمام زمان‏ها و روزگاران، آن را انتخاب نمودی، و بر جمیع اوقات سال برتریش ‏بخشیدی و انتخاب آن به دلیل قرآن و نوری است که درآن ماه فرو فرستادی، و ایمان ‏را درآن دو برابر ساختی و روزه‏اش را واجب، و شب زنده‏داری را برای عبادت در آن‏ ترغیب فرمودی و شب قدر را که از هزار شب برتر است در آن عظمت‏ بخشیدی و گرامی ‏داشتی، سپس ما را به وسیله آن ماه برتمام امتها برگزیدی و به سبب فضیلتش ما را به دیگر پیروان ادیان برتری بخشیدی، پس به فرمان تو روزش را روزه می‏داریم‏ و به یاری تو شبش را به عبادت می‏پردازیم، در حالی که با صیام و قیامش، خویش را مشمول دعوتی که ما را در معرض آن قرار داده‏ای، می‏سازیم، و آن را سبب دریافت‏ پاداش تو می‏سازیم و تو برآن چه از درگاهت درخواست ‏شود، توانایی و به آن چه که ‏از فضل و احسانت مسالت گردد بخشاینده‏ای و به کسی که آهنگ تقرب به تو جوید نزدیکی .‏»

 آخرین سخن این که امیدواریم خداوند ما را توفیق عبادت خصوصا در این ‏ماه مبارک بخشد و مستوجب مغفرت و آمرزش درگاهش قرار دهد.

پی‏نوشتها:

1- المقنعه، ص 308 .

2- فضائل الاشهر الثلاثه، ص‏95 .

3- وسائل الشیعه، ج‏7، ص‏220 .

4- صحیفه سجادیه، دعای 45.



نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:33 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

ذره‏ای بی‏نهایت کوچک، در فضایی بس گسترده بودم. خود را بی‏پناه احساس می‏کردم. نه قدرتی داشتم که بر خود مسلط شوم و سکون یابم و نه در مقابل تلاطم و هیاهوی جنجالی محیط پیرامون، توان مقابله و حفظ خویشتن خویش داشتم. آواره بودم و سرگردان، تشویش و نگرانی، آینده‏ام را تاریک ساخته بود.

 نمی‏دانستم چه کنم و به کدامین سو، راه خود را پیش گیرم. در انتظار نشسته بودم؛ و در این اندیشه که باید نگرانی و اضطراب پایان یابد. باید از این همه تحقیر و بیگانگی از خود و در هم شکستگی، رها شوم. اما چگونه؟ گوش به زنگ، چشمان در انتظار، همانند هر منتظر نگرانِ چشم‏به‏راه،صداهایی پیرامون ‏تن ‏لرزیده‏ام ‏می‏پیچید و هر از گاهی مرا به سوی خود فرا می‏خواند و با ظاهر فریبنده‏اش قصد ربودنم را داشت. من ذره‏ام به دنبال قدرت بودم. قطره‏ام دنبال اقیانوس، تا با اتصالم بر آن، قوی شوم و همانند آن آرام گیرم.

 

 گاهی خیال می‏کنم که این صداهای پیچیده در پیرامونم، مرا آرامش خواهند داد. لرزش را از من دور و سکون و آرامش، به من خواهد بخشید. لیک، با اندک نزدیکی به آن، احساس دوری در من پیدا می‏شود و سرگردان‏تر می‏گردم. چیزی از اسارت من نکاست، بلکه قیدهای اسارت بر گردنم زیادتر شد. انتظار، صد افزون شد تا در میان صداها که از هر سو به سراغ من می‏آیند ندای دلنشینم را دریابم. لحظه‏ها می‏گذرد. من بی‏تابی‏ام افزون‏تر و انتظارم بیش‏تر می‏شود. دیگر فراق را تحمل نیست. ناگهان ندایی سر داده می‏شود که بوی امید از آن می‏آید و نوید پایان انتظار را دارد. آن ندا خیلی جذاب است. گویی در کنارم با من است، اما من غافل و بی‏خبر. کیست، چیست، که این چنین آرامش و سکون را برایم به ارمغان می‏آورد؟ آری این مؤذن است که بر بالای بام عشق، نام معشوقم «اللّه»را با توصیف به بزرگی بر زبان جاری می‏کند.

 الله‏اکبر! گویا از ذره بودن، بوی خلاصی و از قطره بودن بوی نجات می‏آید. از شوقِ شنیدن نام یار، سر به راه به سوی او می‏روم. تا آن که بر در جایگاهی که اذان گفته شد، برسم. حال با دلی سرشار از اراده و تصمیم و مملو از عشق و ارادت سر به آستان باید گذاشت و باید از خود گذشت و تسلیم معبود خویش شد.

 باید به نماز ایستاد؛ باید با خدا بدون واسطه سخن گفت. آری باید نماز خواند، نماز:

 محنت این سرا بکش، ریح نجات می‏رسد

 در ظلمات صبر کن، آب حیات می‏رسد

 گر تو کنی به دوست رو، تن بدهی به حکم او

 صد مددش به جان تو از جذبات می‏رسد

 بهر حلاوت حیات، تن به نبات عشق ده

 چوب، چو در شکر رسد، شاخ نبات می‏شود

 بار صلات را بکش، تلخی صوم را بچش

 بهر صلات و صوم از او، صد صلوات می‏رسد

 حج بگذار اگر تو را هست توان و طاقتی

 در ره کعبه حاج را، صد برکات می‏رسد

 عشق بورز ای پسر، در ره عشق باز سر

 کشته عشق دوست را، تازه حیات می‏رسد

 در ره حق ثبات ورز تا برسی به دوست فیض

 عذر فتور خواستن، کی به ثبات می‏رسد(1)

 

 گفت پیغمبر، رکوع است و سجود

 بر در حق کوفتن، حلقه وجود

 حلقه آن در، هر آن کو می‏زند

 بهر او، دولت سری بیرون کند(2)

 

 نماز، محبوب عارفان، بهشت خلوص اُنس و معراج‏السالکین و صلوةالعارفین است. نماز، موهبت و سرچشمه فیض است که لایزال در اختیار ما قرار داده است.

 نماز، دروازه‏ای است، گشاده به عرصه پهناور و مصفا. دریغ است که آدمی عمری را در جوار بهشت مصفایی بگذراند و سری بدان نکشد و عزیزان و دلبندان خود را بدان سوق ندهد.

 هیچ وسیله‏ای مستحکم‏تر و دائم‏تر از نماز برای ارتباط میان انسان با خدا نیست. نماز ستون دین است. اسلام در حکم یک بنای برافراشته و یک ساختمان هماهنگ و پابرجاست و در میان معارف اسلامی، تنها نماز است که نقش اساسی را در حفظ آن ایفا می‏کند و حکم ستون برای این مجموعه دارد. بدین ترتیب به آنان که نمازشان ترک شده است، یا از اول تارک‏الصلوة بوده‏اند و آنان که نمازشان فقط ایستادن و خم شدن و سر بر مهر گذاردن است و از روح و محتوای نماز بهره‏ای نبرده‏اند، باید گفت که: گنجینه بس ارزشمندی را از دست داده‏اید و بر مابقی معارف و دستورهای دینی خود لطمه وارد ساخته‏اید.

 اما این نماز حقیقتی است که رسول خدا را به معراج برد و مؤمنین را به معراج می‏برد. نماز دومین اصلی است که همه انبیای  الهی و خود قرآن نیز بعد از ایمان به خدا برشمرده است.

 نماز نور چشم مؤمن است.

 

پی نوشت ها

1. دیوان فیض کاشانی

2.مولوی




نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:26 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

اسراری از نماز و نیایش

. نماز، بالاترین وقت ملاقات و استحضار و حضور در محضر خدا است... نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است با هم? مراتب خضوع و خشوع. [در محضر بهجت:1/222]

84. نماز، جامی است از اَلَذّ لذایذ [لذّت بخش ترین لذتها] که چنین خمری خوشگوار در عالمِ وجود نیست! [در محضر بهجت:1/222]

85. نماز، اعظم مظاهر عبودیّت است که در آن، توجه به حقّ می شود. [در محضر بهجت:2/377]

86. تمام لذتها روحی است؛ و آن چه از لذات که در طیب [عطر] و یا از راه نساء به صورت حلال تکوینا ً مطلوب است، بیش از آن و به مراتب بالاتر، در نماز است. [در محضر بهجت:2/392]

87. قُرب، مراتبی دارد و بالاترین آنها لقاء است. و هر مرتبه از مراتب قُرب را مقرّبی است که بالاترین آنها نماز است. [نکته های ناب: 78]

88. نماز، عروج مؤمن است و عروج، مستلزم قرب و لقاء است... مؤمن بعد از لقای او، نه تنها به سراغ حبشیّه [زن زشت، کنایه از غیر خدا] نخواهد رفت، که خیال او را هم نخواهد کرد. [نکته های ناب: 82]

89. ما عظمتی نداریم، همین اندازه عظمت داریم که می ایستیم؛ بعد همین را در رکوع، نصفه می کنیم؛ و بعد به سجده و خاک بر می گردیم. [نکته های ناب:83]

90. شاید حکمت تکرار نماز – علاوه بر تثبیت – سیر باشد؛ به این نحو که هر نمازی از نماز قبلی بهتر، و نماز قبلی زمینه ساز نماز بعدی باشد.[نکته های ناب:81]

91. قیام بنده در نماز، اظهار عبودیّت و سکون است، و این که هیچ حرکتی از خود ندارد؛ و سجود غایت خضوع است.[نکته های ناب:83]

92. سؤال: اجمالاً بفرمایید حضور قلب، چگونه حاصل می شود؟

جواب: بسمه تعالی، اگر مقصود، حضور قلب است، با نوافل و عبادات مستحبّه تحصیل می شود و از آن جمله، تبدیل فرادا به جماعت است. تحصیل حضور قلب به این می شود که در اوقات غفلت به خود فشار نیاورد؛ و در اوقات حضور، اختیاراً آن را از دست ندهد.[به سوی محبوب:62]

93. سؤال: برای حضور قلب در نماز و تمرکز فکر، دستورالعملی بفرمایید؟

جواب: بسمه تعالی، در آنی که متوجه شدید، اختیاراً منصرف نشوید![به سوی محبوب:63]

94. اصلاح نماز، مستلزم اصلاح ظاهر و باطن و دوری از منکرات ظاهریّه و باطنیّه است. و از راههای اصلاح نماز، توسل جدی در حال شروع به نماز به حضرت ولی عصر (عج) است.[به سوی محبوب:64]

95. گوی سبقت را نماز شب خوانها ربودند مخفیانه![به سوی محبوب:68]

96. سؤال: برای توفیق نماز شب چه کنیم؟

جواب: با قرائت آی? آخر کهف و اهتمام به این امر اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف می شود [قبل از نیمه شب به جا آورده می شود.] [به سوی محبوب:77]

97. سؤال: در نماز شب و سحرخیزی، قدری کسل هستم، لطفاً راهنمایی فرمایید؟

جواب: بسمه تعالی، کسالت در نماز شب به این رفع می شود که بنا بگذارید هر شبی که موفق (به خواندن آن نشدید)، قضای آن را به جا آورید. [به سوی محبوب:77]

98. از آیِ? شریف? (اِنَّ الصَّلاةَ تَنهَی عَن الفَحشآءِ وَالمُنکَرِ [عنکبوت:45] نماز، انسان را از کارهای زشت و ناپسند باز می دارد.) استفاده می شود که (لا صَلاةَ لِمَن لایَنتَناهی عَن الفَحشاءِ وَالمُنکَر: کسی که از کارهای زشت و ناپسند خودداری نمی کند، واقعاً نمازش نماز نیست!) [در محضر بهجت:2/83]

99. این احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد، و یک سری مقدمات در خود نماز. آن چه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل شود این است که: انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نکند. و معصیت، روح را مکدّر می کند و نورانیّت دل را می برد. و در هنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند.[برگی از دفتر آفتاب:133]

100. یکی از عوامل حضور قلب این است که: در تمام بیست و چهار ساعت، باید حواسّ (باصره، سامعه و...) خود را کنترل کنیم؛ زیرا برای تحصیل حضور قلب، باید مقدماتی را فراهم کرد! باید در طول روز، گوش، چشم و هم چنین سایر اعضا و جوارح خود را کنترل کنیم![برگی از دفتر آفتاب:133]

101. اگر بدانیم اصلاح امور انسان به اصلاح عبادت، و در رأس آنها نماز است، که به واسط? خضوع و خشوع و آن هم به اِعراض از لَغو محقّق می شود، کار تمام است![برگی از دفتر آفتاب:139]

102. همین نماز را که ما با تهدید به چوب و تازیانه و عقوبت جهنمی شدن در صورت ترک آن، انجام می دهیم، آقایان [اولیاء] می فرمایند: از همه چیز، لذیذتر است! [در محضر بهجت:1/122]

103. همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را بر سماوات می رساند، و برای عده ای هیچ خبری نیست! برای بعضی اعلی علّیّین است، و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون، شور است و یا شیرین! [در محضر بهجت:1/283]

104. سؤال: می خواهم در نماز، تمام اذکار را درک کنم و بفهمم، و آن نور را درک کنم و ببینم تا با آن نور حرکت کنم.

جواب: بسمه تعالی، با شرایط حضور قلب، اعمالتان را انجام بدهید؛ در پاداش چه خواهند کرد، به ما مربوط نیست![به سوی محبوب:62]

105. سجده، غایت خضوع است؛ یعنی ما هیچ و در پیش تو خاک هستیم.[فیضی از ورای سکوت:77]

106. سؤال: برای این که در انجام فرمان الهی مخصوصاً نماز، با خشوع باشیم، چه کنیم؟

جواب: در اول نماز، توسل حقیقی به امام زمان (عج) کردن که عمل را با تمامیّت مطلقه [به طور کامل] انجام بدهید.[به سوی محبوب:63]

107. سؤال: مستدعی است جمل? کوتاه و رسایی دربار? نماز، مرقوم فرمایید که نصبُ العین ما قرار گیرد.

جواب: بسمه تعالی، از بیانات عالیه در فضیلت نماز در مرتب? عُلیا، کلام معروف از معصوم (علیهم السلام) است: (الصَّلاةُ مِعراجُ المُؤمِن: نماز، معراج مؤمن است.) برای کسانی که یقین به صدق این بیان نمایند و ادامه دهند طلب این مقام عالی را ...[به سوی محبوب:64]

108. اگر کسی با وجود این همه مشوِّقات از قرآن و اخبار برای سیر و کمال، از آنها بهره مند نشود، در عقل او خلل است... نماز خواندن برای اهلش مانند حلواخوردن است؛ لذا از نماز خواندن، خسته نمی شوند.[نکته های ناب:82]

109. در کلمات امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز آمده است: (وَاعلَم اَنَّ کُلَّ شَیءٍ مِن عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ: بدان که تمام اعمالت، تابع نماز می باشد.)

مشاهده کرده ایم که علمای بزرگ در حال نماز، عجیب و غریب بودند، به گونه ای که گویا آن انسانِ خارج از نماز نیستند! [در محضر بهجت:1/92]

110. از حدیث (تَنَعَّمُوا بِعِبادَتی فی الدُّنیا فَاِنَّکُم تَتَنَعَّمُونَ بها فی الآخِرَة: در دنیا به عبادت من متنعّم شوید، زیرا در آخرت، به همان متنعّم خواهید بود.) بر می آید که عبادات، قابلیّت تنعّم را دارد؛ ولی ما عبادات را به گونه ای به جا می آوریم که گویا شلاّق بالای سرِ ما است... گویا داروی تلخی را از روی ناچاری می خوریم. [در محضر بهجت:1/350]

111. سؤال: گاهی اوقات در عبادات، ریا می کنم و بعداً سخت رنج می برم؛ علاج آن چیست؟

جواب: بسمه تعالی، علاج، این است که ریا بکند؛ ولی اگر در مقابل شاه و گدا است، ریا برای شاه بکند؛ (فَافهَم اِن کُنتَ مِن اَهلِه: این نکته را دریاب، اگر اهلش هستی!)[به سوی محبوب:70]

112. معیار اصلی، نماز است. این نماز، بالاترین ذکر است، شیرین ترین ذکر است، برترین چیز است... همه چیز تابع نماز است؛ باید سعی کنیم این نماز را حسابی درستش کنیم... وقتی نماز درست شد، با حال گشت، انسان آدم شده است. بالاخره محک، نماز است![در خلوت عارفان:103]

113. وقتی بنده از پیشگاه مقدس حضرت حقّ باز می گردد، اولین چیزی را که سوغات می آورد، سلام از ناحی? او است. در دعای مسجد کوفه آمده است: (اَللهُمَّ اَنتَ السَّلامُ، وَ مِنکَ السَّلامُ، وَ اِلیکَ یَرجِعُ، وَیَعُودُ السُّلامُ، حَیِّنا رَبَّنا مِنکَ السَّلام: خداوندا، تو خود سلامی و سلام از ناحی? تو است و به سوی تو باز می گردد. پروردگارا، ما را به سلام از ناحی? خود تحیّت گوی!)[نکته های ناب:83]

114. چه قدر تناسب دارد تکبیر برای ورود به نماز، و تسلیم برای خروج از آن! ... در تکبیر، اکبر مناسب است... یعنی تمام امور دنیا و هم? بزرگها را کنار بگذارید، چون خداوند متعال اکبر است... نمازگزار، با تکبیر، در حرم الهی وارد می شود؛ ولی ما چه می دانیم که اینها یعنی چه! در روایت است که: (لَو عَلِمَ المُصَلِّی مایَغشاهُ مِن جَلالِِ الله، لَمَا انفَتَل عَن صَلاتِه: اگر نمازگزار می دانست که از جلال الهی چه چیزهایی او را فرا گرفته است، هرگز از نماز روی برنمی گرداند!)[نکته های ناب:84]

115. ذکر خدا در حال نماز، بهترین ذکر است؛ چون نماز به منزل? کعبه است؛ و نمازگزار در کعبه و حرم امن الهی داخل شده و بنا گذاشته است که از باب تکبیر، داخل و از باب تسلیم، خارج شود.[نکته های ناب:84]

116. در جایی دارد که: خدا منّت گذاشته که امر فرموده است مخلوق، با خالق خود خلوت کند و این منافاتی ندارد که در مرآی مردم باشد. کانّه وقتی بنده با خدا خلوت می کند، خالق هم با او خلوت کرده است![نکته های ناب:88]

117. بلی می شود انسان در نماز دست به دعا بردارد و بگویید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی زَوجَةً صالِحَةً: خداوندا، زن شایسته ای را روزی من کن!) یا بگوید: (اَللهُمََّ ارزُقنِی وَلَداً باراً: خداوندا، فرزند نیکوکاری را روزی من کن!)[فریادگر توحید:213]




نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:26 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

تسبیح فاطمه علیهاالسلام

تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مشتمل بر سه جمله است و آنها عبارت‏اند از:

«اللّهُ اَکْبَرُ» 34 بار.

«اَلْحَمْدُ لِلّهِ» 33 بار.

«سُبْحانَ اللّهِ» 33 بار.

البته در برخی از روایات، جمله «سُبْحانَ اللّهِ» قبل از «اَلْحَمْدُ لِلّهِ» ذکر شده است. اگر چه در جملات تسبیح فاطمه علیهاالسلام ، «تکبیر» و «تحمید» نیز وجود دارد، ولی از باب تغلیب، مجموع سه جمله به عنوان «تسبیح» نامیده شده است.

دلیل نامیده شدن این اذکار به «تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام » این است که فاطمه علیهاالسلام از پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله درخواست کرد که کنیزی به او بدهد که در کارهای خانه کمک کند. پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله در جوابش فرمود: «یا فاطِمَةُ اُعْطِیکِ ما هُوَ خَیْرٌ مِنْ ذلِکَ تُکَبِّرِینَ اللّهَ بَعْدَ کُلِّ صَلاةٍ اَرْبَعا وَثَلاثِینَ تَکْبِیرَةً وَتَحْمَدِینَ اللّهَ ثَلاثا وَثَلاثِینَ تَحْمِیدَةً وَتُسَبِّحِینَ اللّهَ ثَلاثا وَثَلاثِینَ تَسْبِیحَةً ثُمَّ تَخْتِمِینَ ذلِکَ بِلا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ فَذلِکَ خَیْرٌ مِنَ الدُّنِیا وَما فِیها وَمِنَ الَّذِی اَرَدْتِ؛ ای فاطمه! چیزی بهتر از آن به تو عطا می‏کنم، [و آن این است که] بعد از هر نماز 34 بار تکبیر خدا، 33 بار حمد خدا و 33 بار تسبیح خدا را می‏گویی و آن را با ذکر لا اِلهَ اِلاَّ اللّه ختم می‏کنی. و این بهتر است از دنیا و هر چه در آن است و بهتر از آن چیزی (کنیزی) است که می‏خواستی.»

در پایان حدیث، این مطلب اضافه شده است: «پس فاطمه علیهاالسلام بعد از هر نماز، به گفتن این ذکرها مداومت کرد و این ذکرها به آن حضرت منسوب شد.»

مفهوم ذکر

از مفردات راغب، استفاده می‏شود که ذکر، دو معنای اصلی دارد:

الف. ذکر، یک حالت نفسانی است که انسان به وسیله آن می‏تواند معلومات خود را نگهداری نماید. ذکر، در این معنا شبیه «حفظ» می‏باشد، با این تفاوت که به اعتبار نگهداری یک مطلب در حافظه «حفظ» گفته می‏شود و به اعتبار حاضر کردن و به خاطر آوردن آن «ذکر» نامیده می‏شود.

ب. ذکر، عبارت است از حاضر کردن چیزی در قلب یا زبان و گفتار، از اینرو، گفته‏اند: ذکر، یا با زبان است و یا با قلب و هر کدام از آنها یا پس از نسیان و فراموشی است که به معنای اوّل می‏باشد و یا ادامه حفظ و توجه قلبی است بدون اینکه فراموش کرده باشد، در این صورت به معنای دوم خواهد بود.

تفاوت ذکر با علم و خاطر

ابی هلال عسکری، در فرق «ذکر» و «علم» می‏گوید: «اگرچه ذکر، نوعی علم و دانستن است، ولی به هر علمی ذکر گفته نمی‏شود. تنها آن علمی که پس از فراموشی یادآوری شود، ذکر نامیده می‏شود. و فرق دیگر اینکه علم در مقابل «جهل» قرار دارد؛ ولی ذکر در مقابل «سهو» قرار می‏گیرد.»

وی در بیان فرق ذکر و خاطر نیز می‏گوید: «خاطر عبارت است از خطور و مرور معنا در قلب که گاهی این خطور ابتدایی بوده و بدون فراموشی قبلی است و گاهی پس از فراموشی قبلی می‏باشد؛ ولی ذکر عبارت است از حضور معنا در نفس پس از فراموشی و غیبت آن، که این مفهوم ذکر در مقابل «نسیان» قرار می‏گیرد.»

از ملاحظه سخنان اهل لغت به این نتیجه می‏رسیم که ذکر به معنای یادکردن از یک حقیقت و فراموش نکردن آن است. البته در موضوع بحث ما، منظور از ذکر، یادکردن خدا و فراموش نکردن و غافل نشدن از او است.

مراتب ذکر خدا

ذکر خدا، مراتب متعدّدی دارد. از جمله آنها مرتبه ذکر زبانی و مرتبه ذکر قلبی می‏باشد که ارزش ذکر قلبی به مراتب بالاتر از ذکر زبانی است. البته ذکر زبانی نیز ارزشمند است و از مقدمات ذکر قلبی محسوب می‏شود. و هدف اصلی آن است که بنده در قلب خود به خدا توجه داشته باشد و از او غافل نباشد و در سایه این توجه قلبی، دستورات خدا را انجام دهد و از نافرمانی او اجتناب ورزد.

ذکر کثیر

«ذکر کثیر» به معنای بسیار به یاد خدا بودن و از خدا غافل نشدن است. و به معنای واقعی کلمه، یعنی توجه به خدا با تمام وجود و نه تنها با زبان.

کسی را می‏توان اهل ذکر کثیر دانست که در هر حال و در هر شرایط، به یاد خدا باشد و پرده‏های غفلت از خدا را کنار بزند و وسوسه‏های شیاطین را دور سازد و اگر لغزشی از او سر زند، فورا به مقام توبه و جبران آید، تا از صراط مستقیم الهی فاصله نگیرد.

مقام اهل ذکر کثیر یک مقام رفیع و برتر است. همان‏گونه که در روایت ابو سعید خدری آمده است که از پیامبر اسلام سؤال شد: در قیامت، مقام کدام یک از بندگان خدا از همه برتر است؟

فرمود: «اَلذّاکِرُونَ اللّهَ کَثِیرا؛ کسانی که خدا را بسیار یاد می‏کنند.»

ابو سعید می‏گوید که عرض کردم: آیا آنها از رزمندگان در راه خدا نیز والامقام‏ترند؟ فرمود: «لَوْ ضَرَبَ بِسَیْفِهِ فِی الْکُفّارِ وَالْمُشْرِکِینَ حَتّی یَنْکَسِرَ وَیَخْتَضِبَ دَما لَکانَ الذّاکِرُونَ اللّهَ اَفْضَلَ دَرَجَةً مِنْهُ؛ اگر [رزمنده] با شمشیرش آن‏قدر بر پیکر کفّار و مشرکین بزند که شمشیرش بشکند و با خون رنگین شود، باز هم مقام ذاکران خدا از مقام او برتر است.»

در این حدیث، مقام اهل ذکر کثیر از مقام رزمندگان اسلام نیز بالاتر و برتر معرفی شده است. دلیل آن نیز این است که جهاد خالصانه، بدون یاد خدا و توجّه به او ممکن نیست.

در کلمات مفسّران قرآن و روایات اسلامی، تفسیرهای گوناگونی برای ذکر کثیر بیان شده که ظاهرا همه آنها از قبیل بیان مصداق است و مفهوم وسیع ذکر کثیر (بسیار به یاد خدا بودن) شامل همه آنها می‏شود.

بعضی از مفسّران گفته‏اند: «ذکر کثیر آن است که در حال قیام و قعود و به هنگامی که به بستر می‏رود، یاد خدا کند.»

ودر کلمات بعضی از مفسّران قرآن، ذکر کثیر به ذکر صفات علیا و اسماء حسنی و تنزیه پروردگار از آنچه شایسته او نیست، یا مانند آن تفسیر شده است.

در حدیثی از پیامبر اسلام صلی‏الله‏علیه‏و‏آله چنین نقل شده است: «اِذا اَیْقَظَ الرَّجُلُ اَهْلَهُ مِنَ اللَّیْلِ وَتَوَضَّئا وَصَلَّیْا کُتِبا مِنَ الذاکِرِینَ اللّهَ کَثِیرا وَالذّاکِراتِ؛ هرگاه مرد همسرش را شبانگاه بیدار کند و هر دو وضو بگیرند و نماز (شب) بخوانند، از مردان و زنانی خواهند بود که بسیار یاد خدا می‏کنند.»

در تفسیر آیاتی از قرآن که به ذکر کثیر دستور داده یا آن را از صفات مؤمنان شمرده‏اند، روایاتی وارد شده است که آن آیات را با تسبیح فاطمه علیهاالسلام تطبیق داده و از مصادیق ذکر کثیر شمرده‏اند. البته درست است که ذکر کثیر به معنای توجه قلبی به خدا و بلکه توجّه با تمام وجود به او است و تسبیح فاطمه علیهاالسلام در ظاهر تنها چند ذکر لفظی و زبانی است که در مجموع صد بار تکرار می‏شود، ولی اگر همین ذکرهای زبانی، با توجه کامل ادا شود، می‏تواند مقدمه توجّه قلبی قرار گیرد. همان‏گونه که در نماز و امثال آن نیز مطلب از این قرار است.

در ادامه بحث ضمن ارائه برخی از آیات که درباره ذکر نازل شده‏اند، به روایاتی از معصومان علیهم‏السلام اشاره می‏کنیم که مصداق ذکر کثیر را تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام معرفی کرده‏اند.

تسبیح فاطمه علیهاالسلام از مصادیق ذکر کثیر

1. خدای مهربان، پس از بیان بزرگ‏ترین نعمت الهی، یعنی رسالت پیامبر عظیم الشأن اسلام که مردم را با تعلیم و تزکیه به راه صحیح هدایت می‏کند، می‏فرماید: «فَاذْکُرُونِیآ أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لاَ تَکْفُرُونِ »؛ «پس به یاد من باشید تا به یاد شما باشم. و شکر مرا گویید و (در برابر نعمتهایم) کفران نکنید.»

بدیهی است که منظور از این آیه، وجود یک حالت عاطفی میان خدا و بندگان نیست، آن‏گونه که در میان انسانها معمول است که به همدیگر می‏گویند: «به یاد ما باشید تا به یاد شما باشیم»؛ بلکه اشاره به یک اصل تربیتی و تکوینی است. «به یاد من باشید» یعنی به یاد ذات پاکی که سرچشمه تمام خوبیها و نیکیها است، باشید و بدین وسیله روح و جان خود را پاک و آماده پذیرش رحمت پروردگار سازید. توجه به این ذات پاک، بنده را در فعالیتهایش مخلص‏تر، متحدتر و نیرومندتر می‏سازد.

منظور از «ذکر خدا» تنها یادآوری به زبان نیست، بلکه منظور این است که بنده با تمام دل و جان به ذات پاک خدا توجه داشته باشد؛ توجهی که انسان را از گناه باز می‏دارد و به اطاعت از دستورات او دعوت می‏کند.

در ذیل این آیه، محمّد بن مسلم از امام باقر علیه‏السلام روایت کرده است که فرمود: «تَسْبِیحُ فاطِمَةَ علیهاالسلام مِنْ ذِکْرِ اللّهِ الْکَثِیرِ الَّذِی قال اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ «فَاذْکُرُونِیآ أَذْکُرْکُمْ»؛ تسبیح فاطمه علیهاالسلام از [اقسام] در تفسیر آیاتی از قرآن که به ذکر کثیر دستور داده یا آن را از صفات مؤمنان شمرده‏اند، روایاتی وارد شده است که آن آیات را با تسبیح فاطمه علیهاالسلام تطبیق داده و از مصادیق ذکر کثیر شمرده‏اند

ذکر بسیار است که خدا [به آن دستور داده و] فرموده است که به یاد من باشید تا به یاد شما باشم.»

ازاین حدیث چنین استنباط می‏شود که تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ، مصداقی از ذکر کثیر خدا است. شاید منظور این باشد که گفتن تسبیح فاطمه علیهاالسلام اگر همراه با توجّه قلبی باشد، مصداق ذکر کثیر است.

2. قرآن کریم پس از مذمّت شاعران بی‏هدف، می‏فرماید: «إِلاَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّــلِحَـتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیرًا وَانتَصَرُواْ مِن بَعْدِ مَا ظُـلِمُواْ»؛ «مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند و خدا را بسیار یاد کنند و به هنگامی که مورد ستم واقع شوند، به دفاع از خویشتن [و مؤمنان] برخیزند [و از شعر در این راه کمک گیرند].»

در این آیه شریفه، چهار صفت شاعران با هدف بیان شده است: 1. ایمان؛ 2. عمل صالح؛ 3. بسیار به یاد خدا بودن و 4. با نیرو گرفتن از قدرت شعر، در برابر ستمها به پا خواستن.

در تفسیر این آیه آمده است که شخصی از امام صادق علیه‏السلام پرسید: مراد از ذکر کثیر در این آیه چیست؟

حضرت فرمود: «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فاطِمَةَ علیهاالسلام فَقَدْ ذَکَرَ اللّهَ الذِّکْرَ الْکَثِیرَ؛ هر کس با تسبیح فاطمه علیهاالسلام تسبیح گوید، در حقیقت خدا را با ذکر کثیر یاد کرده است.»

3. خداوند در قرآن کریم می‏فرماید: «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَـتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَـتِ وَ الْقَـنِتِینَ وَ الْقَـنِتَـتِ وَ الصَّـدِقِینَ وَ الصَّـدِقَـتِ وَ الصَّـبِرِینَ وَالصَّـبِرَ تِ وَ الْخَـشِعِینَ وَ الْخَـشِعَـتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَـتِ وَ الصَّـآلـءِمِینَ وَالصَّـآلـءِمَـتِ وَ الْحَـفِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَـفِظَـتِ وَ الذَّ کِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَ الذَّ کِرَ تِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظِیمًا »؛ «به یقین، مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، و مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، و مردان راستگو و زنان راستگو، و مردان صابر و شکیبا و زنان صابر و شکیبا، و مردان با خشوع و زنان با خشوع، و مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، و مردان روزه دار و زنان روزه دار، و مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می‏کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»

جمعی از مفسران گفته‏اند: هنگامی که «اسماء بنت عمیس» همراه شوهرش «جعفر بن ابی طالب» از «حبشه» بازگشت و به دیدن همسران پیامبر آمد، یکی از سؤالاتی که مطرح کرد، این بود که آیا چیزی از آیات قرآن درباره زنان نازل شده است؟

آنها در پاسخ گفتند: نه!

«اسماء» به خدمت پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله آمد و عرض کرد: «ای رسول خدا! جنس زن گرفتار خسران و زیان است!»

پیامبر فرمود: «چرا؟»

عرض کرد: «به خاطر اینکه در اسلام و قرآن فضیلتی درباره آنها همانند مردان نیامده است.»

اینجا بود که آیه فوق نازل شد. (و به زنها اطمینان داد که زن و مرد در پیشگاه خدا از نظر قرب و منزلت یکسان‏اند. مهم آن است که از نظر اعتقاد و عمل و اخلاق اسلامی واجد فضیلت باشند.)

در رابطه اینکه منظور از ذکر کثیر در این آیه چیست، در روایات اسلامی و کلمات مفسّرین، تفسیرهای گوناگونی بیان شده است؛ ولی همان‏گونه که در گذشته نیز گفته شد، ظاهرا همه آن تفسیرها از قبیل بیان مصداق است و مفهوم وسیع این کلمه، شامل همه آنها می‏شود.

در حدیثی از امام صادق علیه‏السلام چنین روایت شده است: «مَنْ باتَ عَلی تَسْبِیحِ فاطِمَةَ علیهاالسلام کانَ مِنَ «الذّاکِرِینَ اللّهَ کَثِیرا وَالذّاکِراتِ»؛ کسی که با تسبیح فاطمه علیهاالسلام بخوابد، از [مصادیق این آیه شریفه که می‏فرماید:] «مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می‏کنند» می‏باشد.»

ملاحظه می‏شود که در این حدیث، گوینده تسبیح فاطمه علیهاالسلام ـ اعم از مرد و زن ـ از مصادیق بسیار ذکر کنندگان شمرده شده است.

4. قرآن کریم می‏فرماید: «یَـآأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اذْکُرُوا اللَّهَ ذِکْرًا کَثِیرًا وَ سَبِّحُوهُ بُکْرَةً وَ أَصِیلاً »؛ «ای کسانی که ایمان آورده‏اید! خدا را بسیار یاد کنید، و صبح و شام او را تسبیح گویید.»

این آیه، همه مؤمنان را موظّف می‏کند که در همه حال به یاد خدا باشند؛ یعنی ای مؤمنان! به هنگام عبادت، او را یاد کنید و حضور قلب و اخلاص داشته باشید. به هنگام حضور در صحنه‏های گناه، او را یاد کنید و چشم بپوشید. اگر لغزشی روی داد، توبه کنید و به راه حق بازگردید.

به هنگام نعمت، ا و را یاد کنید و شکرگزار باشید. به هنگام بلا و مصیبت، او را یاد کنید و صبور و شکیبا باشید. خلاصه، یاد او را در هیچ صحنه‏ای از صحنه‏های زندگی فراموش نکنید.

همان‏گونه که از سیاق آیات استفاده می‏شود؛ منظور از «تسبیح خدا در هر صبح و شام» همان دوام تسبیح است. و ذکر خصوص این دو وقت، به عنوان آغاز و پایان روز می‏باشد. و اینکه بعضی آن را به نماز صبح و عصر و یا مانند آن تفسیر کرده‏اند، باز از قبیل ذکر مصداق است.

اسماعیل بن عمار می‏گوید: به امام صادق علیه‏السلام عرض کردم که حدّ و اندازه ذکر کثیر (ذکر بسیار) که خداوند در قرآن فرموده است، چقدر است؟

فرمود: «اِنَّ رَسُولَ اللّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله عَلَّمَ فاطِمَةَ علیهاالسلام اَنْ تُکَبِّرَ اَرْبَعا وَثَلاثِینَ تَکْبِیرَةً وَتُسَبِّحَ ثَلاثا وَثَلاثِینَ تَسْبِیحَةً وَتُحَمِّدَ ثَلاثا وَثَلاثِینَ تَحْمِیدَةً فَاِذا فَعَلْتَ ذَلِکَ بِاللَّیْلِ مَرَّةً وَبِالنَّهارِ مَرَّةً فَقَدْ ذَکَرْتَ اللّهَ ذِکْرا کَثِیرا؛ رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله به فاطمه علیهاالسلام یاد داد که 34 بار تکبیر، 33 بار تسبیح و 33 بار تحمید بگوید. پس اگر تو یک بار شب و یک بار روز این کار را انجام دهی، در حقیقت خدا را با ذکر بسیار یاد کرده‏ای.»

البته باید توجه داشت که منظور از ذکر بسیار این نیست که شخصی آن را به زبان بگوید، ولی در صحنه زندگی یادی از خدا نکند و مرتکب گناه شود؛ بلکه همان‏گونه که در گذشته اشاره شد، منظور از ذکر کثیر آن است که بنده در همه حال به یاد خدا باشد و هرگز او را فراموش نکند. تسبیح فاطمه علیهاالسلام نیز در مرحله لفظ و ذکر زبانی از مصادیق ذکر کثیر است که خود مقدمه ذکر قلبی و به یاد خدا بودن است و آن نیز مقدمه انجام وظایف بندگی و ترک معصیت می‏باشد.

فضیلت تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام

در خاتمه برای تکمیل مطلب، نظر خوانندگان عزیز را به چند حدیث درباره اهمیت تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام جلب می‏کنیم:

1. از امیر مؤمنان علی علیه‏السلام روایت شده است که فرمودند: «فَوَ اللّهِ ما تَرَکْتُهُنَّ مُنْذُ عَلَّمَنِیهِنَّ رَسُولُ اللّهِ؛ به خدا سوگند! از آن روزی که رسول خدا آن ذکرها را به من یاد داده است، هیچ‏گاه آنها را ترک نکرده‏ام.»

شخصی پرسید: حتّی در شبهای جنگ صفین هم ترک نکرده‏ای؟! فرمود: «نَعَمْ وَلا لَیْلَةَ صِفَّیْنِ؛ آری! حتی در شبهای جنگ صفین هم ترک نکرده‏ام.»

2. از امام باقر علیه‏السلام روایت شده است: «ما عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْی‏ءٍ مِنَ التَّحْمِیدِ اَفْضَلَ مِنْ تَسْبِیحِ فاطِمَةَ علیهاالسلام وَلَوْ کانَ شَیْی‏ءٌ اَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللّهِ فاطِمَةَ علیهاالسلام ؛ از جهت حمد و ذکر، خدا با چیزی بهتر از تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام عبادت نشده است. اگر عملی بهتر از آن بود، پیامبر خدا آن را به زهرا علیهاالسلام عطا می‏کرد.»

3. در روایت دیگری از آن حضرت نقل شده است: «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فاطِمَةَ علیهاالسلام ثُمَّ اسْتَغْفَرَ غُفِرَ لَهُ وَهِیَ مِائَةٌ بِالّلِسانِ وَاَلْفٌ فِی الْمِیزانِ وَتَطْرُدُ الشَّیْطانَ وَتُرْضِیَ الرَّحْمانَ؛ هر کس تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را بگوید و بعد از آن استغفار نماید، بخشیده می‏شود. و آن در زبان صد ذکر است؛ ولی در میزان اعمال هزار به حساب می‏آید. شیطان را دور می‏کند و خدا را راضی می‏نماید.»

4. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است: «مَنْ سَبَّحَ اللّهَ فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ تَسْبِیحَ فاطِمَةَ الْمِائَةَ مَرَّةً وَاَتْبَعَها بِلا اِلهَ اِلاَّ اللّهُ مَرَّةً غُفِرَ لَهُ؛ هر کس پس از نماز واجب، با تسبیح فاطمه علیهاالسلام صد بار به تسبیح خدا بپردازد، و به دنبال آن یک بار «لا اِلهَ اِلاَّ اللّه» بگوید، آمرزیده می‏شود.»

5. در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده است: «تَسْبِیحُ فاطِمَةَ علیهاالسلام فِی کُلِّ یَوْمٍ فِی دُبُرِ کُلِّ صَلاةٍ اَحَبُّ اِلَی اللَّهِ مِنْ صَلاةِ اَلْفِ رَکْعَةٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ؛ تسبیح فاطمه زهرا هر روز بعد از هر نماز، از هزار رکعت نماز در هر روز، نزد خدا محبوب‏تر است.»

6. از امام صادق علیه‏السلام روایت شده است: «مَنْ سَبَّحَ تَسْبِیحَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ علیهاالسلام فِی دُبُرِ الْفَرِیضَةِ قَبْلَ اَنْ یَثْنِیَ رِجْلَیْهِ غَفَرَ اللّهُ لَهُ؛ هر کس بعد از نماز واجب، پیش از آنکه پاهای خود را جفت کند (قبل از به هم خوردن حالت جلوس تشهد و سلام)، تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام بگوید، خداوند او را می‏آمرزد.»

از این احادیث معلوم می‏شود که گفتن تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ارزش فوق العاده‏ای دارد و بهترین زمان گفتن آن، بعد از نماز واجب، بدون فاصله و پیش از به هم خوردن حالت نماز می‏باشد.




نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:26 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

میلاد مسعود و خجسته امام زمان (عج) مبارک باد

بسم الله الرحمن الرحیم

 " اللهم کن لولیک الحجـة بن الحسـن صلواتک علیه و علی آبائـه فی هذه السـاعه و فـی کل  ساعة ولیاً و حافظاً وقائداً وناصراً و دلیلاً و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا  و تمتعه فیها طویلا "

 
 محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است.  در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف  صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.

تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسکری (ع) خبر آن را تنها به عده ای از شیعیان داده بود. حضرت در سال 260 هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسید. امامت ایشان بنا به حدیثهای بسیاری بود که از پیامبر (ص) و امامان پیشین روایت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنکه بر جنازه پدر نماز گزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت این بود که خلیفه های عباسی تصمیم به کشتن او داشتند.

تولد امام زمان (عج):

 

عن ثقه الاسلام الکلینی (ره) فی الکافی: ولد (ع) للنصف من شعبان سنه خمس و خمسین و مأتین. شیخ اجل محمد بن یعقوب کلینی (ره) در کتاب کافی می گوید: ‌امام زمان (عج) در نیمه شعبان سال 255 هجری قمری متولد شدند.


مرحوم شیخ صدوق و شیخ طوسی روایت می کنند: 

حکیمه خاتون می گوید: یک روز به منزل امام حسن عسکری (ع) رفته بودم و تا هنگام غروب آفتاب، خدمت حضرت بودم، چون خواستم برگردم، ایشان به من فرمودند: عمه جان! امشب نزد ما بمان، در این شب فرزندی متولد می شود که خداوند زمین را به وسیله او با علم و ایمان هدایت، زنده می کند، پس از این که با رواج کفر و گمراهی مرده باشد. عرض کردم: از چه کسی؟ من که در نرجس، آثار حمل نمی بینم. حضرت فرمودند: خداوند حمل او را چون حمل مادر حضرت موسی (ع) مخفی قرار داده است.

حکیمه می گوید: آن شب در منزل حضرت ماندم، افطار کردم و هنگام استراحت، نزدیک نرجس خوابیدم و پیوسته مراقب او بودم. او آرام خوابیده بود و من در حیرت بودم. در این شب زودتر برای نماز شب برخاستم، چون به نماز وتر رسیدم، نرجس از خواب برخاست و وضو گرفت و نماز شب خواند؛ به آسمـان نگاه کردم، فجر کاذب دمیده بود و صبـح صادق نزدیک بود؛ چیزی نمـانده بود که شک در دلم پدید آید، ناگاه امـام حسـن عسکری (ع) از داخل حجره خود صدا زدند: عمه جان! شک مکن، وعده ای که دادم نزدیک است. در این هنگام آثار درد زایمان در نرجس پدیدار شد، من نام خداوند را بر او خواندم. حضرت صدا زدند: برای  او سوره قدر بخوان. من شروع به خواندن سوره قدر کردم و شنیدم که آن کودک از درون شکم مادر با من همراهی نمود و بر من سلام کرد. من ترسیدم. صدای امام بلند شد که عمه جان! از قدرت خداوند شگفت زده نشو، خداوند، ما را در کودکی به حکمت گویا می گرداند و در بزرگسالی، حجت خود در روی زمین قرار می دهد.

 

کلام حضرت که به پایان رسید، نرجس از دیده من غایب شد،‌ با شتاب به سوی امام رفتم، حضرت فرمودند: باز گرد، او را خواهی یافت. چون باز گشتم، در نرجس نوری مشاهده کردم که چشمم را خیره کرد و حضرت صاحب الزمان (عج) را دیدم که رو به قبله به سجده افتاد و بر زانو نشست و انگشتان سبابه خود را بلند کرد و گفت: اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان جدی رسول الله  وان ابی امیرالمومنین وصی رسول الله، بعد نام تمامی ائمه را برد تا به نام خودش رسید و فرمود: اللهم انجزلی وعدی و اتمم لی امری و ثبت وطاتی و املاء الارض بی عدلا و قسطا. (بار خدایا! به وعده ای که به من فرموده ای، وفا کن و امر امامت مرا کامل کن و قدرت انتقام از دشمنانت را به من عنایت کن و زمین را به وسیله من از عدل و داد پر کن).

 

حضرت امام حسن عسکری (ع) صدا زدند: عمه جان! فرزندم را بیاور. من نوازد را گرفتم و دیدم بربازوی دست راستش نوشته شده است:
جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل کان زهوقاً
. (حق آمد و باطل نابود گردید؛ یقیناً باطل نابود شدنی است. سوره اسری/ آیه 81)

 

چون نوزاد را به نزد حضرت بردم، او را روی دست گرفت و فرمود: فرزندم! به قدرت الهی سخن بگو. پس صاحب الامر فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون. (ما اراده کردیم بر مستضعفان زمین منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم و حکومتشان را درزمین پا برجا سازیم؛ و به فرعون و هامان و لشکریانشان؛ آنچه را از آنها (بنی اسرائیل) بیم داشتند، نشان دهیم. سوره قصص/ آیه 5)

..................

چند تا نوحه برای دانلود


 

مداحی قسمت 1   مداحی قسمت 2

مداحی قسمت 3  مداحی قسمت 4

مداحی قسمت 5   مداحی قسمت 6

مداحی قسمت 7



نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:26 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

در موارد متعددی از آیات قرآن که نماز مطرح شده، در کنار نماز، فرمان دیگری نیز آمده است. در برخی موارد، سایر فروع دین و عبادات، و در بعضی آیات صفات و حسنات و شرایط دیگری به‏عنوان ملازم و همراه نماز ذکر شده است. به این آیات توجه می‏کنیم:

 

 1. نماز و امر به معروف و نهی از منکر:

 یا بُنَّی اقم‏الصّلوة و امر بالمعروف و انه عن‏المنکر...

 ای پسرک من، نماز را برپا دار و به کار پسندیده وادار و از کار ناپسند بازدار...(1)

 )آیه 17 سوره لقمان) هم چنین: توبه/ 71

 

2. نماز و تقوای الهی:

 و أن أقیمواالصّلوة و اتّقوه...

 و این که نماز برپا دارید و از او بترسید...

 )انعام/ 72) هم چنین: روم/ 31

 

3. نماز و زکات:

 ... و أقیمواالصّلوة و اتواالزکوة و اقرضوااللّه قرضاً حسناً...

 ... و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و وام نیکو به خدا دهید.

 )مزمل 20) هم چنین: مائده/ 12

 

4. نماز و اطاعت از خدا و رسول خدا:

 ... و أقیمواالصّلوة و أتواالزّکوة و أطیعواالرّسول لعلّکم ترحمون.

 ... و نماز را برپا کنید و زکات بدهید و پیامبر را فرمان برید تا مورد رحمت قرار گیرید.

 )نور/ 56) هم چنین: احزاب/ 33 و توبه/ 71

 

 5. نماز و انفاق:

 الّذین یؤمنون بالغیب و یقیمون الصّلوة و ممّا رزقنهم ینفقون

 آنان که به غیب ایمان می‏آورند و نماز را برپا می‏دارند و از آن چه به ایشان روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند.

 )بقره/ 3) هم چنین: حج/ 35، فاطر/ 29

 

 6.  نماز و توجه به کیفیت قرار دادن خانه:

 ... و اجعلوا بیوتکم قبله و أقیمواالصّلوة...

 ... و سراهایتان را روبه‏روی هم قرار دهید و نماز برپا دارید.

 )یونس/ 87)

 

 7. نماز و مشورت:

 والّذین استجابوا لرّبهم و اقامواالصّلوة و أمرهم شوری بینهم...

 و کسانی که(ندای) پروردگارشان را پاسخ داده و نماز برپا کرده‏اند و کارشان در میانشان مشورت است...

 )شوری/ 38(

 

 8. نماز و کتاب الهی:

 تلاوت: انّ‏الّذین یتلون کتب‏اللّه و أقامواالصَّلوة...

 کسانی که کتاب خدا را می‏خوانند و نماز برپا می‏دارند....

 )فاطر/ 29)

 

 والّذین یمسّکون بالکتب و اقامواالصّلوة انّا لا نضیع أجر المصلحین.

 و کسانی که به کتاب (آسمانی) چنگ در می‏زنند و نماز برپا داشته‏اند. (بدانند که ) ما اجر درستکاران را تباه نخواهیم کرد.

 )اعراف/ 170)

 

9. نماز و قربانی:

 فصلّ لرّبک وانحر

 پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن.

 )کوثر/ 2(

 

 10. نماز و هجرت:

 ربّنا انّی اسکنت من ذرّیتی بوادٍ غیر ذی زرعٍ عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیمواالصّلوة...

 پروردگارا، من (یکی از) فرزندانم را در دره‏ای بی‏کشت، نزد خانه محترم تو، سکونت دادم، پروردگارا تا نماز را به پا دارند...

 )ابراهیم/ 37(

 

 11. نماز و خشوع :

 و استعینوا بالصّبر و الصّلوة و انّها لکبیرة الاّ علی الخاشعین.

 از شکیبایی و نماز یاری جویید. و به راستی این (کار) گران است، مگر بر فروتنان.

 )بقره/ 45)، هم چنین: مؤمنون/ 1و2

 

12. صبر بر نماز:

 و أمر اهلک بالصّلوة و اصطبر علیها...

 و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش.

 )طه/ 132)

 

 13. نماز و صبر بر مصیبت‏ها:

 الّذین اذا ذکراللّه و جلت قلوبهم والصبرین علی ما اصابهم والمقیمی الصّلوة..

 همانان که چون (نام) خدا یاد شود، دل‏هایشان خشیت یابد و ( آنان که )هر چه بر سرشان آید صبرپیشگانند و برپادارندگان نمازند.

 )حج/ 35) هم چنین: لقمان/ 17، رعد: 22

 

14.  دعوت اهل خود به نماز:

 و أمر اهلک بالصلوة و اصطبر علیها...

 و کسان خود را به نماز فرمان ده و خود بر آن شکیبا باش.

 )طه/ 132) هم چنین: لقمان/ 17 و مریم/55

 

 15. تعقیبات نماز:

 فاذا قضیتم الصّلوة فاذکروااللّه قِیماً و قعوداً و علی جنوبکم...

 و چون نماز را به جای آوردید خدا را ]در همه حال[ ایستاده و نشسته و بر پهلو آرمیده یاد کنید.

 )نساء/ آیه 103)

 

 16



نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:26 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

خوف و رجا، دو عامل نیرومند روانی برای حرکت انسان به سوی سعادت و دست‏یابی به فضیلت‏ها و خوش‏بختی در هر دو جهان است.‌ در سایه خوف از خداوند، آدمی به مقام‏های بالا دست می‏یازد، چنان‏که خداوند می‏فرماید:‌ «‌وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَاِنَّ الْجَنَّةَ هِی الْمَأوی؛ آن کس که از مقام پروردگارش ترسید و خود را از پیروی هوای نفس بازداشت، بهشت از آن اوست»‌.‌(‌نازعات:‌ 4‌0‌ و 4‌1‌(

پیامبر گرامی اسلام در روایت‏های متعددی به خداترسی مؤمن اشاره می‏کند و می‏فرماید:‌ «‌أعْلَی النَّاسِ مَنزِلَةً عِندَاللّه‏ِ أخوَفُهُمْ مِنهُ؛ بلندپایه‏ترین مردم نزد خدا، خداترس‏ترین آنهاست»‌.(1)

رسول اللّه‏ صلی الله علیه و آله خوف از خدا را عامل نجات آدمی شمرده و فرموده است:‌ «‌ثَلاثٌ مُنجِیاتٌ.‌.‌.‌ خَوفُ اللّه‏ِ فِی السِّرِّ کَأَنَّکَ تَراهُ فَإن لَمْ‏تَکُن تَراهُ فَإِنَّهُ یَراکَ؛(2) سه چیز نجات‏بخش است:‌ .‌.‌.‌ترس از خدا در نهان، چنان‏که گویی او را می‏بینی، چه اگر تو، او را نمی‏بینی، او، تو را می‏بیند‌.‌»

از آموزه‏های نبوی برمی‏آید که مؤمن همواره باید میان دو صفت بیم و امید قرار داشته باشد.‌ پیامبر رحمت می‏فرماید:‌

لَوْ تَعْلَمُونَ قَدْرَ رَحمَةِ اللّه‏ِ لاَتَّکَلْتُم عَلَیها وَ ماعَمِلْتُم إِلاّ قَلِیلاً وَ لَو تَعلَمُون قَدْرَ غَضَبِ اللّه‏ِ لَظَنَنْتُمْ بِأَن لاتَنجُوا.(3)

اگر اندازه رحمت خدا را بدانید، بر آن تکیه خواهید کرد (‌و آسوده خاطر خواهید شد)‌ و جز اندکی عمل نخواهید کرد و اگر اندازه خشم خدا را بدانید، خواهید پنداشت که هرگز نجات نمی‏یابید.‌

یکی از مهم‏ترین آثار خوف آن است که آدمی را از گناه بازمی‏دارد.‌ خائفان همواره خدا را ناظر بر احوال و رفتار خود می‏دانند.‌ ازاین‏رو، فطرت پاک خود را به گناه نمی‏آلایند.‌ آدمی در پرتو این احتیاط و توجه، در قیامت، لباس امنیت و آسایش ابدی بر تن می‏کند.‌ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‏فرماید:‌

قالَ اللّه‏ُ تَبَارَکَ وَ تَعالی:‌ وَ عِزَّتِی وَ جَلالِی لاأَجْمَعُ عَلی عَبْدِی خَوْفَینِ وَ لاأَجْمَعُ لَهُ أَمْنَیْنِ فَإذا أَمِنَنِی فِی الدُّنیا أَخَفْتُهُ یَوْمَ القِیامَةِ وَ إذا خافَنِی فِی الدُّنیا أَمِنتُهُ یَوْمَ القِیامَةِ.(4)

خدای تبارک و تعالی فرمود:‌ به عزت و جلالم سوگند که برای بنده‏ام، دو ترس و دو امنیت را با هم فراهم نمی‏آورم.‌ پس اگر در دنیا، خود را از من ایمن بداند، در روز رستاخیز، او را هراسان کنم و اگر در دنیا از غضب من بترسد، در روز قیامت، او را ایمن گردانم.‌

انسان مؤمن معتقد است که خداوند می‏تواند او را از نعمت‏های دنیوی و اخروی بهره‏مند سازد و می‏تواند او را محروم کند.‌ این اعتقاد، منشأ ایجاد خوف و رجا به خدا است.‌ هرگاه این اندیشه، در قلب آدمی راسخ شود، انسان پی می‏برد که همه چیز دست خداست و تنها باید به او امید بست و از او هراسید.‌ البته خوف و رجا باید متعادل باشند.‌ هرگاه خوف و رجای مؤمن با هم مقایسه شود، هیچ یک بر دیگری نمی‏چربد.‌ خداوند می‏فرماید:‌ «‌یَحْذَرُ اْلآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ؛ از آخرت می‏ترسد و به رحمت پروردگارش امید بسته است»‌.‌(‌زمر:‌ 9‌)

باید توجه داشت که خوف و رجا در نقطه مقابل یکدیگر قرار ندارند.‌ نقطه مقابل رجا، ناامیدی از رحمت خداست و نقطه مقابل خوف، امنیت کامل از عذاب و کیفر الهی است که هر دو از گناهان بزرگ به شمار می‏آیند.

پی نوشت ها

 

1.‌ میزان الحکمة، ج 4‌، ص 1‌5‌6‌4‌.‌

2.‌ همان، ص 1‌5‌6‌6‌.‌

3.‌ همان، ص 1‌5‌6‌8‌.‌

4.‌ همان، ج 4‌، ص 1‌5‌7‌6.

 



نویسنده » احمد لطیف » ساعت 4:26 عصر روز یکشنبه 88 شهریور 15

سخن روز

قرآن کریم: نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیکَ نَبَاَهُمْ بِالْحَقِّ اِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً؛

ما خبر آنان (اصحاب کهف) را بر تو درست حکایت مى‏کنیم، آنان جوانانى بودند که به پروردگارشان ایمان آورده بودند و ما بر هدایتشان افزودیم.

--------------کارشناسی اقامه نماز منطقه جعفراباد---------------

امام صادق علیه‏السلام : عَلَیکَ بِالأَحداثِ فَإِنَّهُم أسرَعُ إلى کُلِّ خَیرٍ ؛

جوانان را دریاب، زیرا که آنان سریع‏تر به کارهاى خیر روى مى‏آورند.

--------------کارشناسی اقامه نماز منطقه جعفراباد ---------------


امام على علیه‏السلام : فى وَصِیَّتِهِ لاِبْنِهِ الحَسَنِ علیه‏السلام اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاَْرضِ الخالیَةِ ما اُ لْقىَ فیها مِنْ شَىْ‏ءٍ قَبِلَتْهُ فَبادَرتُکَ بِالاَْدَبِ قَبْلَ اَنْ یَقْسُوَ قَلْبُکَ وَیَشْتَغِلَ لُبُّکَ


در وصیّت به فرزندش امام حسن علیه‏السلام : دل جوان ، مانند زمین کشت‏ناشده است . آنچه در آن افکنده شود، مى‏پذیرد . از این رو ، پیش از آن‏که دلت سخت گردد و خِرَدَت سرگرم شود ، به تربیت تو همت گماشتم

--------------کارشناسی اقامه نماز منطقه جعفراباد---------------



پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : اوصیکُمْ بِالشُّبّانِ خَیْرا فَاِنَّهُمْ اَرَقُّ اَفـْئِدَةً اِنَّ اللّه‏َ بَعَثَنى بَشیرا وَ نَذیرا فَحالَـفَنِى الشُّبّانُ وَ خالَفَنِى الشُّیوخُ، ثُمَّ قَرَاَ «فَطالَ عَلَیْهِمُ الاَْمَدُ فَقَسَتْ قُلوبُهُمْ


شما را به نیکى با جوانان سفارش مى‏کنم، چرا که آنان، دل‏هاى رقیق‏ترى دارند، به راستى که خداوند، مرا بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگیخت، جوانان با من هم پیمان شدند و پیران با من به مخالفت برخاستند. آن‏گاه این آیه را خواندند: «و عمر آنان به درازا کشید و دل‏هایشان سخت گردید».

--------------کارشناسی اقامه نماز منطقه جعفراباد---------------



پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله : مَنْ تَعَلَّمَ فى شَبابِهِ کانَ بِمَنْزِلَةِ الْوَشْمِ فِى الْحَجَرِ وَ مَن تَعَلَّمَ وَ هُوَ کَبیرٌ کانَ بِمَنْزِلَةِ الْکِتابِ عَلى وَجْهِ الْماءِ

هر کس در جوانى‏اش بیاموزد ، آموخته‏اش مانند نقش بر سنگ است و هر کس در بزرگ‏سالى بیاموزد، مانند نوشتن بر روى آب است .

--------------کارشناسی اقامه نماز منطقه جعفراباد---------------



امام باقر علیه‏السلام : کانَ اَبى زَیْنُ الْعابِدینَ علیه‏السلام اِذا نَظَرَ اِلَى الشَّبابِ الَّذینَ یَطْـلُبونَ الْعِلْمَ اَدْناهُمْ اِلَیْهِ وَ قالَ : مَرحَبا بِکُمْ اَ نْتُمْ وَدائِعُ الْعِلْمِ وَ یوشِکُ اِذْ اَ نْتُمْ صِغارُ قَوْمٍ اَنْ تَـکونوا کِبارَ آخَرینَ


پدرم [امام] زین‏العابدین علیه‏السلام ، هر گاه به جوانانى که دانش مى‏اندوختند ، مى‏نگریست ، آنان را به خود نزدیک مى‏کرد و مى‏فرمود : آفرین بر شما که امانت‏هاى [مردم براى آموختن [دانشید و به‏زودى شما کم‏سالان جامعه ، بزرگان جامعه‏اى دیگر مى‏شوید .




  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ